معنی قایق مسابقه

لغت نامه دهخدا

قایق

قایق. [ی ِ] (ترکی، اِ) کشتی. (آنندراج). کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده.لتکا. قارب. ترکیبات: قایق ران. قایق رانی. قایقچی.


مسابقه

مسابقه. [م ُ ب َ ق َ](ع اِمص، اِ) مسابقه. مسابقت. رجوع به مسابقه شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.
- مسابقه دادن، سبقت گرفتن. پیشی گرفتن.
- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در انواع ورزشهای جسمی و فکری.
|| در اصطلاح عرفان، عنایت ازلیت است.(فرهنگ مصطلحات عرفا). || در اصطلاح حقوقی، اعم از مراهنه است، چه در مسابقه ممکن است برد و باخت باشد و ممکن است نباشد، و همچنین است مغالبه که به معنی مسابقه استعمال می شود.(فرهنگ حقوقی).

فارسی به عربی

مسابقه

بطوله، جنس، لعبه، مباراه، مسابقه، مطارده، منافسه

فرهنگ معین

مسابقه

(مُ بَ قَ یا قِ) [ع. مسابقه] (مص ل.) بر یکدیگر پیشی گرفتن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مسابقه

هماورد، پیکار

کلمات بیگانه به فارسی

مسابقه

پیکار

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسابقه

آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور، پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، هم‌چشمی، پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن، تاختن، جنگیدن

معادل ابجد

قایق مسابقه

419

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری